صبح آمد

(صبح آمد)

 

نسیم دل انگیز بهاری

می نوازد روح  و روان را

روح  و روان پیروجوان را

لحظه ها رویائی اند

آنگاه که گیسوان طلائی خورشید

برشانه های دماوند می ریزد

برشانه های ستبرش

تابش خورشید ونوازش نسیم سحری

از چشمان چشمه سارش

جاری می کند

اشگ شوق

اشگی زلال

اشگ شادی ، اشگ حیات

حیات جاندار و نبات

و چه زیباست تداوم این حرکت

که  ارمغانش بقایست و برکت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد