شعری درباره یلدا



یلدا

خوشاقامت یلدا و شام تارش

هندوانه با آجیل و انارش

خوشاپدرهاومادردراین شب

اولاد آید و نشیند کنارش

خوشا دلهاى مهجور و بیقرار
در وصال آیدو یابد قرارش

صداى شادى برخیزد ز هرسو
غم و اندوه جوید راه فرارش

دیوان حافظ دارد جایگاهى
تفال برغزلهاى شاهوا رش

به یمن یلدا یاد از بى پناهى
که امشب درنیاردسرمادمارش

رسیدن بر داد بیمار بى کس
نالد از درد و خیزد هوارش

چویلدا ازنیاکان بوده میراث
ز کردار نیکان باشد عیارش

الهى رسان دور افتادگان را
بر خانه و نزد ایل و تبارش

شعر از: حبیب شکوری