(گذ ر زمان)
تا جن گیر،جادوگر و رمال دور و برش بود
به خیالش ابر هاله نور دور سرش بود
شد حاکم ومجری قانون، قانون شکن آمد
آفت بد زان حاکم بمن و مثل من آمد
بود وعده دادن یارانه بسی دلفریب
چون رفع بیکاری نسل جوان عنقریب
ازتوسخن گفتن وملت مظلوم یک صدا
حمایت و به به و چه چه و صد مرحبا
پول نفت و سر سفره ملت ما کم کمک
گشت مورد مسخره و خنده آن بی نمک
بست کمر همت به بذل از کیسه ملت
به هر قوم و قبیله خاصه آن چاوز نکبت
شوکت آن خا دم ملت و یا ر فقرا
دیری نماند و نپایید چون بودش گذ را
وضع مالی مردم بد شد و وجهه مکد ر
هم ز رفتار سخیف و خطاهای مکرر
هر که با آداب بزرگی نبود آشنا
سر زند از وی حرکات عبث و نا بجا
گوش ندادی به نصیحت و کردی قهروعتاب
در شان سیاست نبود عجله یا شتاب
بروکه ریاست وخدمت به مردم بس است
که این توصیه ملت بیداریا خار و خس است
بامداد اند ر بهاران با نم
باران خوش است گردش
درلاله زاران با جمع یاران خوش است در سکوتم
هزاران صدا می پیچد به گوش زان میانم صدای پای
جانان خوش است